mohamad parsamohamad parsa، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره
مامانی پارسامامانی پارسا، تا این لحظه: 37 سال و 2 ماه و 6 روز سن داره
بابایی پارسابابایی پارسا، تا این لحظه: 45 سال و 9 ماه و 24 روز سن داره
ازدواج مامان و باباازدواج مامان و بابا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره

محمدپارسا جان

سلام سلام به زودی برمیگردیم

سری جدید از عکسای هشت ماهگی عشق مامان وبابایی

پسرم این عکسا واسه وقتی که مامان  بزرگ رفته بود مکه ووقتی که داشت بر میگشت ازت انداختیم وشما اینجا8ماه و14 روزته تاریخشم2خرداد1392 هست این عکس قبل از اومدن مامان  بزرگه که منتظرش بودیم این جا هم دیگه مامانی از راه رسید وتو این عکس من وبابایی و زن دایی مریم و مامان بزرگ و بابابزرگ و خودت هستیم تو این عکسم من و عمه جون ومامان بزرگ وبابابزرگ هستیم راستی یه خبر خوب عمه جون هم حاملست داره برات یه هم بازی میاد الان عمه جون حدود چهار ماه که نی نی تو دلشه تواین عکسا هم شما اولین دندونت رو که در اوردی بابایی فرداش رفت برات کباب خرید و شما هم ددددددد بخور تاریخ اولین دندون در ا...
25 خرداد 1393

عکسا و کارهای جدید نباتم

سلام پسر عزیزم ببخشید که دیر به دیر برات پست میزارم امروز میخوام کارهایی که تو هشت ماهگیت انجام دادی روبرات بنویسم هروقت بهت میگم چشمک بزن چشماتو محکم بهم فشار میدی و مثلا چشمک میزنی وقتی بهت میگم بای بای کن دستت رو به علامت بای بای تکون میدی هروقت میزارمت تو رورویکت به سمت جلو و بغل هم میتونی حرکت کنی جدیدا هر جا که میریم غریبی میکنی و فقط دوست داری تو بغل خودم باشی دستات رو که میگیرم و بلندت میکنم تاتی تاتی میکنی با کمک من از همه مهمتر که بالاخره مرواریدای خوشگلت بیرون اومدن و شما هم جزو کباب خورا شدی ماهگیت هم مبارک باشه عزیزم حالا میریم سراغ عکسای قشنگت این عکسا واسه هشت ماهگیت...
16 خرداد 1393

کارهایی که تو هفت ماهگی کردی

سلام پسر قشنگم امروز هشت ماهه شدی و میخوام برات کارهایی رو که تو ماه قبل انجام دادی رو بنویسم هشت ماهگیت مبارک عسلم  چند کلمه واسه خودت حرف میزنی مثلا میگی باااااباااااا ومااااااامااااااا و ددررررر ااااااااباااااا   تازگیها خیلی به انگشت اشارت علاقه پیدا کردی و همش با اون کار میکنی و یک چیزی رو که میخوای دستت بگیری با انگشت اشارت اول میکشی سمت خودت بعد برش میداری و خلاصه اینکه هر چیزی رو با انگشت اشارت لمس میکنی و با همون انگشت تو چشم هر کی باشه از جمله پرنده و ادمها و بچه و عروسک میکنی و اینکه اگه کوچکترین اشغال یا مویی روی زمین باشه اینقدر با اون انگشتت با هاش بازی میکنی و اینور اونورش میکنی تا مجبور میشم میام از روی ...
17 ارديبهشت 1393

جاهایی که تو عید رفتیم

سلام پسر عزیزم این پست رو با کمی تاخیر برای شما و دوستای عزیزمون میزارم چون تو این مدت حسابی سرم شلوغ بود و عکسای مربوط به این پستت خیلی دیر بدستم رسید و خودمم کمی کوتاهی کردم امیدوارم منو ببخشی عزیز دل مامانی   ما امسال مسافرت نرفتیم چون شما خیلی کوچولو بودی و ترسیدیم که اذیت بشی ولی تا دلت بخواد رفتیم مهمونی و کلی هم مهمون داشتیم و ما از صبح میزدیم بیرون و اخر شب برمیگشتیم خونه و شما هم دیگه از خستگی حسابی کلافه میشدی و راستی چون عید اولت بود هر جایی که میرفتیم بهت عیدی میدادن و کلی عیدی جمع کردیااااااا ناقلای من   خوب اولین جایی که درست چند دقیقه بعد از سال تحویل رفتیم خونه عزیز مادر بزرگ بابایی بود چون ...
12 ارديبهشت 1393

روز مادر

سلام به همه مامانای عزیز و مهربون روز مادر رو به همتون تبریک میگم مخصوصا به مادر شوهر عزیزم و عمه محمدپارسا جونم که تازه داره مامان میشه    ...
31 فروردين 1393

اولین عید پسر عزیزمون

  سلام پسرم اینجا اولین عید زندگیت هست وشما شش ماه و 12 روزت هست امیدوارم هزاران عید دیگه رو هم ببینی قشنگ تر از گل الهی فدات بشم من .راستی اصلا نمیزاشتی ازت عکس بگیرم با هزار زحمت تونستم چند تا عکس ازت بگیرم که برات میزارمشون عکس اول از سفره هفت سینمون اینم از بقیه عکسات اینم از سفره هفت سین محمد پارسا که برا دوستاش چیده    ...
1 فروردين 1393

اولین چهار شنبه سوری عشقم

سلام نفس مامان سلام دوستای خوبم این عکسا مربوط میشه به اولین چهارشنبه سوری محمد پارسا که رفتیم خونه مادربزرگ بابایی و کلی فشفشه زدیم اون شب خیلی بهمون خوش گذشت وشما این جا شش ماه و 10 روزته                                               ...
27 اسفند 1392