جاهایی که تو عید رفتیم
سلام پسر عزیزم این پست رو با کمی تاخیر برای شما و دوستای عزیزمون میزارم چون تو این مدت حسابی سرم شلوغ بود و عکسای مربوط به این پستت خیلی دیر بدستم رسید و خودمم کمی کوتاهی کردم امیدوارم منو ببخشی عزیز دل مامانی
ما امسال مسافرت نرفتیم چون شما خیلی کوچولو بودی و ترسیدیم که اذیت بشی ولی تا دلت بخواد رفتیم مهمونی و کلی هم مهمون داشتیم و ما از صبح میزدیم بیرون و اخر شب برمیگشتیم خونه و شما هم دیگه از خستگی حسابی کلافه میشدی و راستی چون عید اولت بود هر جایی که میرفتیم بهت عیدی میدادن و کلی عیدی جمع کردیااااااا ناقلای من
خوب اولین جایی که درست چند دقیقه بعد از سال تحویل رفتیم خونه عزیز مادر بزرگ بابایی بود چون کل فامیل هر سال بعد از سال تحویل میرن خونه عزیز عید دیدنی و دست بوسی چون عزیز خیلی با صفا و دوست داشتنیه ایشالا سایش حالاحالاها بای سر بچه هاش و ما باشه
خوب میریم سراغ عکسات این عکسا روز 6 عیده که شما شش ماه 18 روزته که رفتیم خونه خاله فاطمه بابایی واسه ناهار و کلی بهمون خوش گذشت
توی این عکسم شما و بابایی و مامان وبابا بزرگ وعمه و شوهر عمه جون هستین
این عکسا هم واسه دهم و یازدهم عیده که خونه بودیم
اینم که مدل جدید خوابیدنته الهی که من فدات بشم
خوب این عکسا هم واسه یازدهم عیده که رفتیم خونه عمه عارفه جون و کلی بهت عیدی داد و شما اونجا برای اولین بار خودت به تنهایی تونستی بشینی
خوب حالا میریم سراغ عکسای سیزده بدرت که شماشش ماه و 25 رزته واینکه سیزده بدر رفتیم شهریار باغ عمو مامان بزرگ جون مامان بابایی و کلی بهمون خوش گذشت و کباب و اش خوردیم و بابایی کلی با فامیلا بازی کرد وخلاصه حسابی ترکوندیم و با وجود تو خیلی خیلی بیشتر بهمون خوش گذشت اینم عکسات
اینجا اول هوا خوب بود
بعد یک دفعه هوا سرد میشود هوییییی
ودر اخر محمدپارسا قاسمی در حال اواز خواندن
خوب عزیزدل مامان فعلا بای بای دوستت دارم یه دنیا