mohamad parsamohamad parsa، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 24 روز سن داره
مامانی پارسامامانی پارسا، تا این لحظه: 37 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره
بابایی پارسابابایی پارسا، تا این لحظه: 45 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره
ازدواج مامان و باباازدواج مامان و بابا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره

محمدپارسا جان

سلام سلام به زودی برمیگردیم

10 ماهگی پسرم

1393/4/17 23:53
1,672 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر عزیزم اول از هرچیزماهگیت رو بهت تبریک میگم و روی ماهت رو میبوسم بعدشم میریم سراغ کسا و کارهایی که انجام دادی

 یک دندون دیگه به دندونات اظافه شد

 عاشق راه رفتنی و همش دوست داری دستاتو بگیریم و رات ببریم و هر وقت من میشینم رو زمین سینه خیز میای و از بدن من کمک میگیری و خودت و بلند میکنی و وایمیستی رو پات

بهت میگم محمد پارسا زبونت کو و تو هم سری زبونت رو در میاری و نشون میدی وبعد بهت میگم دندونات کو نشون میدی و بعد میگم یه چشمک بزن و شما هم چشمک میزنی و بعد مامان بزرگ بهت میگه یه جیغ بزن و شما هم بلند جیغ میکشی

عاشق اب و اب بازی هستی تا بغلت میکنم و میبرمت تو اشپز خونه و شما اب سرد کن یخچال رو میبینی تند تند پشت هم میگی ابه ابه ابه منم بهت اب میدم . واینکه هزار ماشالله به غذا افتادی و حسابی شکمو شدی

تا میزارمت تو رورویک بدو بدو هر جا که من برم پشتم میدویی و دنبالم میای و وای به اون روزی که من تو اشپزخونه کار داشته باشم دیگه زندگی واسه من نمیزاری و میای درهای کابینتا و کشو رو باز میکنی و هر چی توشون باشه میریزی بیرون یا میری سراغ سطل اشغال و درش رو با زور باز میکنی و دست میکنی توش و منم همش باید داد بزنم نکن برو اونور ولی گوش نمیدی که به کلمه نکن و دست نزن هم حساسی تا بهت میگم میزنی زیر گریه

линеечка из роз

خوب حالا میریم سراغ عکسات

تو این عکسا شما 10 ماه و 4 روزه یعنی 20 تیر1393 مصادف با تولد مامان بزرگ جونی

خوب تو این عکسا هم 10 ماه 6 روزته یعنی22تیر 1393 که مصادف شده بود با تولد بابایی و که من و شما براش یه کیک گرفتیم و به عمه وشوهر عمه و مامان بزرگ و بابا بزرگ و دختر دایی جون و مامان بزرگ بابایی گفتیم که اومدم خونمون هم واسه افطاری و هم واسه تولدبابایی و جاداره اینجا هم یه بار دیگه تولد بابایی رو بهش تبریک بگم و بگم عاشقانه دوستش دارم

محمد پارسا: بابایی جونم تولدت مبارک ایشالله سالیان سال سایت بالای سر من ومامان باشه بابایی دوستت دارم

http://zibasaz.niniweblog.com/

اینجا هم دیگه بعد از مهمونیه و همه مهمونا رفتن

خوب حلا میریم سراغ عکسای10 ماه و23 روزگیت که اونم مصادف شده بود با عید فطر وسفر 3 روزه ما به کاشان و روستای زیبای قهرود که با همکار بابا و خانمش و دختر گلش رفتیم و حسابی خوش گذشت جای همه دوستای وبلاگت خالی

zibasaz.niniweblog.com

 

خوب پسر عزیزکم جا داره اینجا ازت حسابی تشکر کنم که پسر خوبی بودی و تو سفر اصلا ما رو اذیت نکردی فقط فقط دوست داشتی تو بغل خودم باشی و با همه غریبی میکردی . خوب گل پسرم این پست هم به امید خدا تموم شد چند روز دیگه میام عکسای 11 ماهگیت رو برات میزارم به خدا میسپارمت خدا نگه دار

 
پسندها (3)

نظرات (3)

سپیده
21 بهمن 93 22:03
چه پسر نازی دارید خدا حفظش کنه
مامان ندا
5 اسفند 93 0:00
سلام خدا حفظش کنه چقد ماشاءالله نازه ی سری هم به وبلاگ پسرم منم ی سری بزنید و پسند و نظر بزارین
مامان لیلا
23 اردیبهشت 94 9:06
بعضی وقت‌ها بعضی آدمها بدون در زدن وارد زندگیت میشن. اونقدر خوبن که چشم باز می‌کنی می‌بینی یه فصلی از زندگیت شدن... باهات آفتابی میشن،هر وقت هم دلت ابری شد و گرفت دل اونها هم می‌گیره... بدون اینکه بفهمی فقط دوسشون داری اونقدر بودنشون تو لحظه‌هات پررنگه که دوست داری تمام عاشقانه‌هاتو براشون بنویسی و... اونا هیچ‌وقت تکراری نمی‌شن...هیچ‌وقت از خدا می‌خوام هرجا هستن خوشحال باشن و خوشبخت... تقدیم به محمدپارسای نازم و مامانیش