11 ماهگی عزیزترینم
سلام پسر عزیزم من بازم دیر اومدم برات پست بزارم ماشالله اینقدر شیطون شدی که دیگه به هیچ کاری نمیرسم و همش باید مواظب شما باشم تا به خودت اسیب نرسونی .خوب دیگه حالا بریم سراغ عکسها و خاطرات 11 ماهگیت
اول از همه ماهگیت رو بهت تبریک میگم
3تا مروارید به مرواریدهات اظافه شد
اینکه تاتی تاتی میکنی و همش میگی دست من رو بگیرید تا من راه برم و کلی ذوق میکنیواینکه یه توپ داری که وقتی دستاتو میگیریم و رات میبریم وهمش دنبال توپ میدویی و شوتش میکنی
اینکه وقتی از خواب بیدار میشی بلند میشی تو تختت می ایستی و هرچی که دورو برت باشه پرت میکنی رو زمین و وقتی دیگه چیزی باقی نمونه شروع میکنی به گریه که من بیام سراغت وقتی من وبابایی اولین بار این کارتو دیدیم حسابی خندیدیم
اینکه تا صدای موزییک میشنوی شروع میکنی به نانای نای کردن و با دستات قر میدی قربونت برم من با این کارت خیلی با مزه میشی
دیگه یادم نمیاد چه کارایی انجام میدی ولی به محض اینکه یادم اومد میام برات مینویسم
خوب حالا دیگه بریم سراغ عکسات
خوب تو این عکسا هم رفته بودبم عروسی دختر دایی بابایی که خیلی بهمون خوش گذشت
اها اینم یادم رفت بگم که درو دیوار میگیری و به کمکشون بلند میشی و مبل نوردی هم میکنی اینم از عکسش که بلند شدی و میخوای بری روی مبل اون تازه روی نوک انگشتات می ایستی که قدت برسه الهی که من قربون اون قدتت بشم
خوب پسرم اینم از عکسا و خاطرات 11 ماهگیت به خدای مهربون میسپارمت ات بعد بای بای